ناگفته هاے اس ام اسـ ـِِِِے سرے 15


√✖كلبـــهـ ناگفتـــــــ ـه هاي من و تـــــ❤ـو √✖

нσмɛ / ɛ-мαιℓ / мσиα / Ƥяσғιℓɛ





 

 

وقتــــی کـــه نیستـــــی بــا دیـــدن هـــر صحنــــه عـــاشقانـــه ای احســــاس یــــک پرانتــــز را دارم کــــه

همــــه ی اتفــــاقـــات خـــوب خــــارج از آن می افتــــد...

 

صدای پای رفتن ات همچون صور اسرافیل !!
قیامتی در قلبم برپا کرده ست ...
حالا معشوقه هایی که بخاطر تو کشته بودم!!
یکی یکی در من سر از خاک بر می آورند
و حیات مجدد به اثبات میرسد

 

قلبم تير مي كشد!
اين تنها طرحيست كه از تو
در سينه ام يادگار مانده است...!

 

از کسی که نمی شناسی؛ گاهی بُــتی درست میکنی آنقدر بزرگ که از ابراهیم هم کاری برنمی آید...!!!

 

عزیز ِ من!!
تمام تن ات آغشته به من است.
سوزاندن دل من...
خود سوزی در ملاء عام ست

 

و من هنوز عاشقم
آنقدر که مي توانم
هر شب بدون آنکه خوابم بگيرد
از اول تا آخر بي وفايي هايت را بشمارم
و دست آخر
همه را فراموش کنم
آنقدر که مي توانم
اسمت را
روي تمام آبهاي دنيا بنويسم
و باز هم جا کم بيا ورم
آنقدر که مي توانم
شب ها طوري به يادت گريه کنم که
خدا جايم را با آسمان عوض کند!
و من هنوز عاشقم
آنقدر که ميتوانم
چشم هايم را ببندم
و خيال کنم:
هنوز دوستم داري

 

تمــــام اکسيژن هـاي دنـيا را هم بياورنــد بــه کارم نميايــد... مـن پـر از هـوای تـــو ام

 

همین که نباشی،
نبودنت بر گونه هام جاری می شود و
سر چشمه ای می شوم
برای آغاز خاطره شدنت...

 

مرا با خیالت تنها نگذار
اصلا به تو نرفته است
مهربان نیست
آزارم میدهد
دلم خودت را میخواهد

 

مثل یک حرف تــــــــــــــــــوی دلم مانده ای

 

آسمان می بارد و من
می گریم
چه هم آوازیم
در این
آهنگِ دلتنگی...!

 

مهربانتر از من دیدی؛ نشانم بده... کسی که بارها بسوزانیش و باز هم با عشق نگاهت کند!!!

 

سـفــــر...
مرا از تـــــو به هیچ‌کجا نمی‌بَــرَد
پشت سـرم آب نــریــز...

 

تنهایی،
شاخه‌ی درختی‌ست پشتِ پنجره‌اَم
گاهی لباسِ برگ می‌پوشد
گاهی لباسِ برف
اما، همیشه هست!

مـــن تــــمام ِ تــــــو ام
پـــــاهایت که مــــسیر را اشتـــباهی میروند
چـــــشمهایــــم سیاهــــی میروند

 

لازم نيست دنياديده باشد... همين که تو را خوب ببيند؛ دنيايي را ديده است!!!

 

من که بروم
جا برای خیلی ها باز می شود
توی دلت؛
انگار زیادی جا گرفته ام

 

من شعرم
نفسم !
به چشمان تو بند است
نبندشان...

تو نیستی و من
این دنیا را دوست دارم عمیقا
و خواهم داشت!
تا وقتی که...
تو هنوز هم که هنوز است
در یکی از شهرهایش
دور یا نزدیک
زندگی می کنی...

 

 دلتنگـی پیچیده نیســت...
یک دل و یک آسـمان و یک بغـض
و آرزوهــای تــرک خـورده !
به همیـن ســادگــــی...!

 

سَخت تَرین کار دُنیا این اَست که تو باشی
و مَن تَظاهر به نَدیدَنت کُنم ...

 

بعضی خاطرات
مثل مینهای عمل نکرده توی روحت کاشته شده اند!
با یک حرف
می ترکانندت

 

امسال هم دستانم دست گرمي براي قدم زدنهاي طولاني نيافت
هوا چه زود سرد شد.

 

بی تو چمدانی ست دلم که تنهاییم را در آن تا می زنم
و قفلی از دلتنگی بر آن می گذارم،
که رمزش حروف اسم توست

 

سرم با خورشید گرم نمی شود !
خوب حواسم هست
به این شب ها
که نیستی...



MaRyAm | چهار شنبه 28 تير 1391 | 9:22 قبل از ظهر |


Ɖɛƨιɢиɛя